گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد چهاردهم
[سوره الأعراف ( 7): آیات 94 تا 102 ] ....



ص : 351
اشاره
وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَۀٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ ( 94 ) ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَۀِ الْحَسَ نَۀَ حَتَّی عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ
مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَۀً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ ( 95 ) وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُري آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ
الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ ( 96 ) أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُري أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا بَیاتاً وَ هُمْ نائِمُونَ ( 97 ) أَ وَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُري
( أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا ضُحًی وَ هُمْ یَلْعَبُونَ ( 98
أَ فَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ ( 99 ) أَ وَ لَمْ یَهْدِ لِلَّذِینَ یَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِها أَنْ لَوْ نَشاءُ أَصَ بْناهُمْ
بِذُنُوبِهِمْ وَ نَطْبَعُ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ ( 100 ) تِلْکَ الْقُري نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبائِها وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانُوا
لِیُؤْمِنُوا بِما کَ ذَّبُوا مِنْ قَبْلُ کَ ذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی قُلُوبِ الْکافِرِینَ ( 101 ) وَ ما وَجَ دْنا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَکْثَرَهُمْ لَفاسِقِینَ
(102)
، ص: 353
صفحه 178 از 218
[سوره الأعراف ( 7): آیه 94 ] .... ص : 353
اشاره
( وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَۀٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ ( 94
ترجمه و شرح .... ص : 353
خداوند متعال در این آیه شریفه بخاطر تسلیت خاطر رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بیان کرده که روش و سیره تعلیم و
هدایت سلسله بشر این چنین بوده است اگر پیامبري را بسوي قوم و قبیلهاي میفرستادیم بر حسب طبع اکثر افراد آن قبیله در مقام
تمرد و مخالفت بر میآمدند ناگزیر بخاطر سوق آنان به خداپرستی آنها را به زندگی ناگوار و بیماري و فقر و خشکسالی و کم
بود محصول و خوار و بار تهدید مینمودیم تا اینکه متوجه حاجت و ضعف خود شدند ولی بشر بر حسب طبع سرکش خود در
مقام انقیاد و پذیرش بر نمیآید. و پس از آنکه پیامبران آنها را از عقوبت شرك و مخالفت و ناسپاسی پروردگار تهدید نمایند اگر
در دلهاي سخت آنها تأثیر نکند بر حسب نظام تدبیر و سوق بشر بسوي سعادت از طریق عوالم خارجی و محیط نیز آنها را تهدید
مینمودیم که بطور بداهت سخنان پیامبران را بپذیرند و در اثر انکسار قلب و شکستگی خاطر در مقام انقیاد بر آیند و ایمان آورند.
اینک میفرماید:
و ما در قریهاي از قري و شهري از شهرها پیامبري نفرستادیم مگر اینکه پس از قیام و اقامه حجّت او را تکذیب کردند و نافرمانی
پیش گرفتند ، ص: 354
ما هم اهل آن را به بلاي فقر و تنگدستی و بیماري و سختی مبتلا ساختیم شاید که با این ابتلاء به تضرّع و زاري و اظهار مذلّت و
خواري بر آیند و به درگاه پروردگارشان ملتجی گشته و پوزش بخواهند و از کفر و شرك و مخالفت و خودسري دست بردارند.
(94)
ترجمه و شرح .... ص : 354
نی فرستادیم ما پیغمبري در ده و شهري بوجه بهتري
جز که بگرفتیم اهلش را تمام ما به بأساء و به ضرّاء از مقام
در تضرّع شاید آیند آن رمه آن نبی را بگروند ایشان همه
تا از ایشان دفع گردد آن بلا رو کنند از ظلم و عدوان بر خدا
(94)
، ص: 355
[سوره الأعراف ( 7): آیه 95 ] .... ص : 355
صفحه 179 از 218
اشاره
( ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَۀِ الْحَسَنَۀَ حَتَّی عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَۀً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ ( 95
ترجمه و شرح .... ص : 355
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان فرموده: اگر سخنان تهدیدآمیز پیامبران و نیز سختی زندگی و نامساعد بودن محیط و حوادث
ناگوار در آنها اثري نگذارد و پیوسته به شرك و مخالفت پروردگار ادامه دهند و به مبارزه با دعوت به توحید قیام نمایند آنگاه بر
حسب نظام تدبیر پروردگار آنها را مهلت میدهد و زندگی آنان را گوارا و از هر سو نعمت به آنها رو آورد تا بتوانند در آسایش
زندگی کنند و به این طریق مورد آزمایش بیشتر و دقیقتري قرار بگیرند بطوري که سختیهاي گذشته را فراموش نمایند. وفور
نعمت و آسایش نیز به سبب غرور و زیادي غفلت آنها شده گویند زندگی بشر هرگز یکنواخت نبوده و نخواهد بود گاهی بر حسب
حوادث طبیعت وفور نعمت و رفاه بر او رو میآورد و گاهی دچار قهر طبیعت گشته و با پیشآمدهاي ناگوار رو به رو میشود و
بهر حال بر غرور آنها افزوده خواهد شد تا بیشتر مورد آزمایش قرار گیرند. در آن هنگام که در مهد امان میزیسته و در نعمت
غوطهور بودند و وسائل کافی در اختیار داشتند که ، ص: 356
آنها را از هر پیش آمد ناگواري ایمن میداشت اگر فرصت و مدّت آزمایش آنان به پایان میرسید ناگهان عقوبت پروردگار آنها
را فرا میگرفت و به هیچ وسیله نتوانند از آن دفاع نمایند. اینک میفرماید:
و اگر با ابتلاي به فقر و سختی و بیماري خیره سري کنند و دست از بدي خود بر ندارند به امتحان دیگري دچارشان میسازیم یعنی
بجاي بدي نیکی میگذاریم و شدت را به وسعت و فقر به غنا و تنگی را به فرج مبدل میسازیم تا اینکه ممتلی شوند و عِدّه و عُدّه
آنها بسیار شود و نعمت در آنها فراوان گردد و فراوانی نعمت آنها را از شکر نعمت باز داشته منعم را فراموش کنند و متذکّر شوند
که کثرت و وفور و رفاه خود ابتلاء و امتحانی از جانب خداي سبحان است وقتی گرفتار تنگی معیشت بودند میگفتند پدران ما را
هم این سختیها و بدبختیها فرا میگرفت و بر دین خود ثابت مانده به حال خود تغییري نمیدادند و به انبیاء هم توجهی
نمیکردند این عادت دهر است گاهی خوش و زمانی ناخوشی است زمانی زشت و گاهی زیبا پیش میآورد و ما هم باید مانند
پدرانمان بر دین خودمان ثابت بمانیم ما هم ناگهان آنها را گرفتار میکنیم و در حال بیخبري و حالتی که نمیدانند و به شعورشان
نمیرسد که چه بر سر دارند دچار عذابشان میسازیم. فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا
أَخَذْناهُمْ بَغْتَۀً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ.
(95)
، ص: 357
ترجمه و شرح .... ص : 357
پس بدل کردیم بر جاي بلا صحت و نعمت نکوئی برملا
تا فزون گشتند اندر مال و حال و آن هم ایشان را سبب شد بر ضلال
حاصل آنکه بر بد و نیک جهان امتحان کردیم ایشان را عیان
صفحه 180 از 218
می بگفتند این بد و نیک از قرار لازمه کون است و طبع روزگار
هم رسد آباء ما را در جهان سختی و شادي ز ادوار زمان
گه فراخی گاه قحطی بوده است آن یک اندر رنج و آن آسوده است
باعثش نه کفر و نه ایمان بود رنج و راحت هست تا دوران بود
پس گرفتیم آن گره را ناگهان شاعر ایشان مینبودندي از آن
(95)
، ص: 358
[سوره الأعراف ( 7): آیه 96 ] .... ص : 358
اشاره
( وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُري آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ ( 96
ترجمه و شرح .... ص : 358
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند: گرفتاري عمومی و ناگواریهاي که در زندگی بشر رخ میدهد محصول اعمال و
کردار ناشایسته خود آنها است که گریبانگیر آنها شده است زیرا بشر جزئی از نظام جهان و زندگی او وابسته به سایر اجزاء عالم
میباشد و تنها اعمال و کردار بشر است که در جهان نقش مؤثّري دارد و صلاح و فساد و انتظام و اختلال عالم نیز بر محور اعمال و
کردار نیک و بد بشر دور میزند و با صرف نظر از آسایش سلسله بشر صلاح و فساد در جهان مفهوم ندارد بر این اساس اگر افراد
جامعهاي بطور عموم در مقام ایمان و پرهیزکاري برآیند و حقوق یکدیگر را رعایت کنند و بر یکدیگر ظلم و ستم ننمایند و اعراض
و اعمال یکدیگر را محترم بشمارند ناگزیر عدالت در زندگی آن جامعه و اجتماع فرمانروا خواهد بود پروردگار نیز برکات آسمانی
را بر آنان نازل مینماید و درهاي رحمت را به روي آنان از هر سو میگشاید از جمله بارانهاي نافع و تغیرات جوّي است که با
مناسب با رشد و نماي کشتزارها و محصولات آنها باشد ، ص: 359
بالأخره وفور نعمت از هر سو به آنها رو میآورد و به رفاه زندگی خواهند نمود ولی نظر به اینکه بشر بر حسب طبع خودستا و
ناسپاس است در مقام تکذیب و مبارزه با دعوت پیامبران بر میآید و نعمتهاي پروردگار را نادیده میگیرد و حقوق دیگران را
رعایت ننموده به اندازه قدرت و توانائی خود بر دیگران ستم مینماید ناگزیر اختلال در زندگی آن جامعه فرمانروا خواهد بود و
اختلاف میان آنان بروز نموده از نعمت آسایش بیبهره شده مصائب و حوادث ناگوار بر آنان رخ خواهد داد پروردگار نیز اعمال و
کردار ناسزاي آنها را گریبانگیرشان مینماید و از برکات آسمانی و نزول رحمت آنها را بیبهره خواهد فرمود. اینک میفرماید:
و اگر اهل دیار و شهرهائی که پیغمبران خود را تکذیب کردند و به پروردگار خود ایمان نیاوردند اگر بجاي کفر ایمان میآوردند
و بجاي گناهان پرهیز از غضب خدا مینمودند و تقوي اختیار میکردند ما هم درهاي خیر و برکت را از آسمان و زمین به روي
آنها میگشودیم و آنها به انواع خیر و خوشی از فرستادن باران و اجابت دعا و رویانیدن نباتات و رسیدن و رسانیدن میوههاي
ضروري و آسان گشتن حوائج از تمام اطراف و جوانب رهنمون میشدیم ولی آنان تکذیب فرستادگان ما را کردند بنابراین ما هم
صفحه 181 از 218
به عقوبت کردارشان آنها را گرفتار کردیم و به جزا و کیفر آنچه براي خود اکتساب کرده بودند رسانیدیم کردند آنچه کردند ما
هم ناگهان آنها را گرفتیم.
(96)
، ص: 360
ترجمه و شرح .... ص : 360
گر که اهل مکه یا اهل قري بگرویدندي به خلاق انوري
هم شدندي عابد و پرهیزکار وز رسول حق نگشتی بر کنار
ما بر ایشان میگشادیم این یقین باب برکات از سماوات و زمین
مینمودیم ارض را یعنی فراخ با وفور نعمت اندر شهر و کاخ
لیک چون کردند تکذیب رسل سد شد آن ابواب و ماندند از سبل
پس گرفتیم آن کسان را بر عذاب زان که میکردند ز ایشان اکتساب
(96)
، ص: 361
[سوره الأعراف ( 7): آیه 97 ] .... ص : 361
اشاره
( أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُري أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا بَیاتاً وَ هُمْ نائِمُونَ ( 97
ترجمه و شرح .... ص : 361
خداوند متعال در این آیه مبارکه میفرماید: اجتماعی که از طریقه خود منحرف شده و در مقام لجاج و مبارزه با دعوت پیامبران بر
میآیند شایسته نیست که غفلت نمایند از اینکه عقوبت پروردگار ناگهان آنها را فرا بگیرد در حالی که در بستر آرمیده و به غفلت
بسر میبرند. اینک میفرماید:
آیا بعد از همه اینها اهالی شهرها و قرائی که تکذیب تو را یا محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میکنند و نافرمانی خداي خود را
مینمایند ایمن و خاطر جمع هستید که ناگهان شبانه عذاب ما بر آنها وارد شود و آنها بخواب باشند.
(97)
ترجمه و شرح .... ص : 361
صفحه 182 از 218
پس شدند آیا که ایمن مکّیان از عذاب ما که آید ناگهان
در بیات اعنی که شب بردن به روز یا که در بیتوته زان تشویش و سوز
وانگهی باشند تا ایشان به خواب آید ایشان را شبیخون عذاب
(97)
، ص: 362
[سوره الأعراف ( 7): آیه 98 ] .... ص : 362
اشاره
( أَ وَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُري أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا ضُحًی وَ هُمْ یَلْعَبُونَ ( 98
ترجمه و شرح .... ص : 362
خداوند متعال در این آیه کریمه بیان کرده: شایسته نیست این گروه مردم که از سیرت کفر و عناد خود با پروردگار غفلت
میورزند هنگام روز که سرگرم فعالیّت هستند ناگهان عقوبت پروردگار آنها را فرا بگیرد و نتوانند کمترین دفاعی از خود بنمایند.
و آیه این گروه ناسپاس را که از حکم خرد پیروي نمینمایند به کودکانی تشبیه نموده که سرگرم بازیچه و هوسرانی هستند. اینک
میفرماید:
آیا اهل شهرها و قراء مذکور ایمن و آسوده خاطرند که ناگهان عذاب ما بر آنها نازل شود و در وسط روز آنها را در یابد در
صورتی که مشغول به بازي و کارهاي بیمعنی و بیمنفعت و امور دنیائی باشند و از امور آخرت غافل و از کارهاي خدائی معرض
باشند.
(98)
ترجمه و شرح .... ص : 362
یا شدند ایمن که آید چاشتگاه بأس ما و ایشان به لعب اندر به راه
حاصل آنکه بعد تکذیب رسل چاره نبود از عذاب جزء و کلّ
یا که گردد روز نازل یا که شب تا چه باشد اندر آن فرمان ربّ
(98)
، ص: 363
[سوره الأعراف ( 7): آیه 99 ] .... ص : 363
اشاره
صفحه 183 از 218
( أَ فَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ ( 99
ترجمه و شرح .... ص : 363
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند: این گروه که با دعوت پیامبران مبارزه مینمایند و نعمتهاي پروردگار را ناسپاسی
میکنند چگونه غافلند از اینکه پروردگار آنها را به وسائل گوناگون به معرض آزمایش در آورد از جمله آنها را به وفور نعمت
سرگرم نماید و رفاه زندگی از هر سو به آنها رو آورد و زیاده در غفلت و نعمت غوطهور شوند زیرا شقاوت و تیرهبختی بشر بر
محور غفلت از غرض خلقت خود دور میزند و نیز غفلت از اینکه بشر هر لحظه به وسائل گوناگون معرض آزمایش و چه بسا پیش
آمدي را نعمت پندارند در صورتی که غرض اصلی از آن عقوبت و آزمایشی دقیقتري است در باره آنها. اینک میفرماید:
آیا علاوه بر همه اینها این جماعت که عتاب ما را میشنوند از مکر خدا در امان هستند؟ یعنی از عذاب خدا که ندانسته و من حیث
لا یشعرون گرفتار شوند ایمن هستند و به استدراج خدائی که جهت آزمایش مال و منال و رفاهی به آنها داده است مغروراند و
نمیدانند که به آنی از آنها گرفته خواهد شد؟ پس بدانند که خود را از مکر و عذاب خدا ایمن نمیدانند و بخاطر آسوده به گناه و
مخالفت خدا و رسول نمیپردازند مگر آنکه دچار خسران و زیان میگردند.
(99)
، ص: 364
ترجمه و شرح .... ص : 364
ایمن از مکر خدا آیا شدند که به تکذیب نبیّن آمدند
پس نباشند ایمن از مکر خدا جز گروه خاسران و اهل خطا
(99)
، ص: 365
[سوره الأعراف ( 7): آیه 100 ] .... ص : 365
اشاره
( أَ وَ لَمْ یَهْدِ لِلَّذِینَ یَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِها أَنْ لَوْ نَشاءُ أَصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ نَطْبَعُ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ ( 100
ترجمه و شرح .... ص : 365
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان فرموده: سرگذشت عقوبت گذشتگان که در آیات قرآن بیان نمودیم به منظور تهدید و زنگ
خطري است که فرزندان آنها و سایر آیندگان از بشر عبرت گیرند از اینکه گروهی از گذشتگان که با دعوت پیامبران مبارزه
صفحه 184 از 218
خطري است که فرزندان آنها و سایر آیندگان از بشر عبرت گیرند از اینکه گروهی از گذشتگان که با دعوت پیامبران مبارزه
مینمودند پروردگار آنها را به عقوبت ناگهانی به هلاکت افکند و این سرگذشت پیشینیان سبب عبرت فرزندان آنها و آیندگان
شود و اگر آنها نیز مانند گذشتگان در مقام انکار برآیند و با دعوت پیامبران مبارزه نمایند پروردگار آنها را به همان سرگذشت
عقوبت خواهد فرمود و اگر نصیحت و تهدید پیامبران را نپذیرند و غفلت آنان را فرا گیرد که سرگرم آرزوهاي دامنهدار گردند
کفر در دلهاي آنان رسوخ نموده پروردگار نیز شقاوت و تیرهبختی را بر آنان چیره خواهد نمود و تیره بختی بشر بر محور غفلت از
غرض خلقت و از مسیر خود دور میزند و نیز توجه ننماید که هر لحظه مورد آزمایش قرار میگیرد. اینک میفرماید:
آیا براي آن کسانی که از پس هلاك پیشینیان وارث آب و خاك آنها شدند و به جاي آنها زندگی میکنند روشن و واضح نشده
است که سنّت ، ص: 366
خدا در بین خلق لا یتغیّر است و بر آنها معلوم نگشته که ما اگر بخواهیم و مشیّتمان تعلّق بگیرد همان رفتاري که با گذشتگان عاصی
آنها کردیم با اینان هم خواهیم کرد و به عقوبت گناهانشان گرفتار خواهیم نمود و بر دلهاشان مهر میزنیم که حکمتها و نصایح را
به سمع قبول نشنوند و مواعظ و آداب معرفت را به جان و دل نپذیرند.
(100)
، ص: 367
ترجمه و شرح .... ص : 367
راه می ننمود آیا از یقین بر کسی که گشت میراثش زمین
یعنی آنان که در آن ساکن شدند بعد اهلش که در اهلاك آمدند
کرده ضبط خانه و اوقاتشان میخورند اموال و متروکاتشان
میرسانیم ار که خواهیم از عیان هم بر ایشان ما جزاي ذنبشان
منکشف یعنی به کفار قریش حق نکرد آیا بهر اندوه و عیش
گر بجاي آن اسم بنشستهاند دل به مال و ملک ایشان بستهاند
آنکه بر ایشان رسانیم از زمان خود رساندیم آنچه بر پیشینیان
مهر بنهادیمشان بر قلب و بند پس ز روي فهم ایشان نشنوند
(100)
، ص: 368
[سوره الأعراف ( 7): آیه 101 ] .... ص : 368
اشاره
تِلْکَ الْقُري نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبائِها وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَ ذَّبُوا مِنْ قَبْلُ کَ ذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی قُلُوبِ
( الْکافِرِینَ ( 101
صفحه 185 از 218
ترجمه و شرح .... ص : 368
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند: اي رسول گرامی سرگذشت عقوبت قوم نوح و قوم هود و صالح و لوط و شعیب را
در آیات گذشته بیان نمودیم و به جامه مسلمانان یادآوري نما که از سرگذشت عقوبت آنان عبرت گیرند و از گناهان و اعمال
ناشایسته پرهیز نمایند و نظر به اینکه علاقه به بتپرستی در قلوب آنان رسوخ داشته معجزات و خارق عادت پیامبران را مشاهده
نموده تکذیب میکردند و با دعوت آنان سخت مبارزه مینمودند. اینک میفرماید:
این شهرهائی که ذکر آنها گذشت ما پارهاي از اخبار آنها را بر تو حکایت میکنیم یعنی آنچه حاوي عبرت و موعظت و تسلیت
است به یاد میآوریم به حق سوگند بر این اقوام و دیار پیغمبرانشان با آیات واضحات و معجزات و خوارق عادات آمدند و دلائل و
حجج باهره براي آنها آوردند و معذلک به آنچه قبل از آمدن معجزات یعنی در ابتداي دعوت آن پیغمبر تکذیب کرده بودند ایمان
نیاوردند و به حال انکار خود باقی ماندند و آیات و ادلّۀ بر صدق پیغمبران به آنها سودي نبخشید و مثل همان مهري که بر دلهاي
، ص: 369
آن کافران زده شده بود خداوند بر دلهاي کافران امت این دعوت یعنی اسلام هم زده است و این جحود و عنادي که در کفار مکه
و قریش مینگري به مانند همان جحود و عنادي است که در امتهاي پیشین بوده است لذا بر آنها اسف مدارا و براي کفر آنها
محزون مباش. از این آیه مستفاد میشود:
اخبار گذشتگان و سرگذشت آنها براي عبرت و تنبّه بشر بیان گردیده و در قرآن مادام الدهر باقی خواهد ماند.
(101)
ترجمه و شرح .... ص : 369
آن قري را خواندهایم اندر خبر بر تو ما احوال اهلش سر به سر
آمد ایشان را ز حق پیغمبران چون شعیب و هود و صالح بالعیان
پس نبودند آنکه ایمان آورند بر نبیّین بعد آن آیات و پند
آنچه را تکذیب میکردند پیش مستمر بودند بر انکار خویش
حق تعالی مهر بنهد همچنان بر قلوب این قریشی کافران
(101)
، ص: 370
[سوره الأعراف ( 7): آیه 102 ] .... ص : 370
اشاره
( وَ ما وَجَدْنا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَکْثَرَهُمْ لَفاسِقِینَ ( 102
ترجمه و شرح .... ص : 370
صفحه 186 از 218
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان نموده: عهد پروردگار عبارت از پیمان عبودیت و سپاس است زیرا به حکم خرد شکر منعم
لازم است و انکار آن کفران نعمت ظلم است و بر حسب آیات کریمه یگانه فضیلت بشر به آن است که آغاز خلقت وي در عالم
ذرّ و اثر امانتی که پروردگار به وي عرضه نموده و به وي موهبت کرد او را شایسته و لایق دانسته که از او عهد و پیمان بگیرد و
بدین وسیله طریق سعادت همیشگی را به روي او بگشاید و او را یگانه مسطوره صفات خود معرفی نماید و عالم در صحنه شهودي
است که رابطه و حاجت ذاتی بشر نسبت به پروردگار به معرض ظهور و شهود در میآید یعنی پروردگار به صحنه امکان که پرتوي
از صفات کمال است توجه فرموده آغاز از پیامبران و اوصیاء که غرض از خلقت جهانند و آنها را شایسته امانت قرار داده عهد و
پیمان مؤکد از آنها گرفته و بر حسب مراتب قرب هر یک به ربوبیت ساحت پروردگار بطور شهود اقرار نمودند و سپس بوسیله
پیامبران از سایر افراد سلسله بشر نیز عهد و پیمان گرفت که به ربوبیّت آفریدگار اقرار نمایند و حاجت ذاتی خود را نیز مشاهده
نمایند و عهد و پیمان بطور شهود وجودي است که در این جهان اختیار ظهور و رشد نموده به صورت حکم خرد چه بطور بداهت
و یا از طریق استدلال ظهور نموده و ، ص: 371
در سایر عوالم نیز ثابت خواهد بود و در آیات کریمه از آن تعبیر به ایمان شده است و اگر فطرت بشر و حکم خرد مسبوق به صحنه
شهود و پیمان وي نبود اقرار بشر به عبودیت و اظهار حاجت ذاتی به پروردگار در این جهان و در سایر عوالم مفهوم نداشت
همچنان که سلسله موجودات از حضور در آن صحنه شهود محروم بوده شایستگی پیشنهاد و عهد و پیمان را نداشتهاند و از فضیلت
و سعادت نیز بیبهرهاند و عالم در صحنهاي است که بشر آنچه سیر میکند از عالم اصلاب و ارحام و زندگی در دنیا و عوالم و
نشئات دیگر همه ظهوري از آن صحنه است که همیشگی خواهد بود. اینک میفرماید:
ما براي بیشتر این اقوام عهد و پیمانی نیافتیم که به آن وفا کرده باشند خواه عهد فطري یا عهد شرعی یا عرفی بلکه بیشتر آنها را
خارج از طریق حق و عهد شکن و متخلف از عهود یافتیم.
(103)
ترجمه و شرح .... ص : 371
اکثري زان قوم را ما یافتیم از وفاي عهد زان رو یافتیم
یعنی آن عهدي که در وقت بلا مینمودند از مخافت با خدا
یافتیم اندر خفا و در علن اکثري زان فرقه را پیمان شکن
(103)
، ص: 372
توضیحات .... ص : 372
1) قوله تعالی: کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی قُلُوبِ الْکافِرِینَ. )
قلب عبارت از روح و نیروي عاقله است که احاطه و تدبیر در باره اعضاء و جوارح را به عهده دارد و به مناسبت اینکه قلب صنوبري
شکل اعضاء و جوارح و اجزاء و سلولهاي بدن را به حرکت در میآورد و عهدهدار قوت و نیرو بخش به آنها است همچنین به روح
مجرد که بر اعضاء و جوارح احاطه دارد و تدبیر مینماید قلب گفته میشود و سایر جوارح به منزله قواي عامل و فرمانبر آن هستند.
صفحه 187 از 218
مجرد که بر اعضاء و جوارح احاطه دارد و تدبیر مینماید قلب گفته میشود و سایر جوارح به منزله قواي عامل و فرمانبر آن هستند.
و مراد از قلب در آیات کریمه عبارت از روح و نیروي عاقله که حقیقت انسانی است و صورت و قوام آن نیز به ادراك کلیّات و
تصدیق قضایاي صحیح و یا باطل است از هر مقوله باشد. اگر روح و روان بشر بر خلاف حکم خرد در مقام انکار نعمت پروردگار
بر آید و صورت اندیشه کفر و ناسپاسی در روان رسوخ نماید روح بشر به صورت کفر و انکار در آمده و همین حقیقت را به خود
گرفته است و اگر در مقام مبارزه با دعوت توحید و خداپرستی نیز برآید بر قلب و روح بشر کفر و عناد افزوده خواهد شد و به مرتبه
دیگري از کفر و شقاوت انحطاط یافته و به ضلالت بیشتري سقوط نموده است و درکات شقاوت بشر را نیز به قیاس افراد آن
میتوان بیشمار دانست.
و نظر به اینکه هر گونه اندیشه بشر یعنی از هر مقوله قضایاي تصدیقی چه صحیح باشد یا باطل فعلیت و صورت روان انسانی است
ناگزیر از مراتب وجود روح شمرده میشود که پروردگار بر روان انسانی پی در پی افاضه میفرماید و پرتوي است که از ساحت
ربوبی بر آن میتابد پس ایمان به ، ص: 373
اصول توحید و ارکان اسلام و همچنین کفر و انکار هر یک از آنها عبارت از اندیشههائی است که برگزیده و قلب خود را به آنها
پیوسته و شایسته و با اساس دانسته یعنی قضایائی است که به آنها اذعان و تصدیق نموده و به آن صورت روانی در آمد و هر لحظه
در باره هر یک از عقاید خود در باره توحید و ارکان اسلام و یا نقیض آن تجدید نظر مینماید پروردگار فیاض علی الإطلاق نیز
همان صورت علمی و یا اندیشه روانی باطل را به وي موهبت میفرماید. و طبع نیز عبارت از نقش ثابت و صورت روانی است که بر
آن استقرار یابد و مفاد آیه آن است که در آغاز اگر اندیشههاي کفر آمیزي در روان پاك شخصی خطور نموده و سپس نقش بندد
و آن را به صورت تصدیق در آورد و به آن عقد قلب نماید تا آنجا که هر لحظه در آن باره تجدید نظر نموده مجددا آن را ابرام و
تصحیح کند یعنی انکار توحید و یا رکنی از ارکان اسلام به صورت عقیده و روان شخصی در آید در قطب مخالف ایمان قرار
گرفته اگر بر همین عقیده با تجدید نظر استقرار یابد و به صورت اندیشه کفر در روان وي رسوخ نماید و نقش معنوي در آن
گذاشته پروردگار فیّاض نیز کفر و عناد را صورت روان او قرار داده و به وي افاضه میفرماید. و مراد از کلمه طبع بر قلب کافر که
به پروردگار نسبت داده شده آن است که کفر و عناد با ساحت کبریائی در روان کافر به سوء اختیار خود نقش بسته تا آنجا که به
صورت نفسانی بطور ثابت و مستقر او گردد. بر این اساس کافر با نیروي اختیاري که از شئون وجودي اوست و به وي پیوسته افاضه
میشود هر لحظه میتواند از صورت روانی کفر و انکار به صورت ایمان و انقیاد در آید و از حضیض و بعد به اوج قدرت و قرب
رسیده و به صحنه تابناك رحمت قدم گذارد و از قطب بعد و گریز از رحمت پروردگار ، ص:
374
خود را به صحنه قرب و فضل پروردگار افکند.
2) قوله تعالی: وَ إِنْ وَجَدْنا أَکْثَرَهُمْ لَفاسِقِینَ عقد و پیمانی که بر اساس خلقت و آفرینش استوار است هرگز نمیتوان آن را نادیده )
گرفت سر تا سر موجودات جهان را پرتوي از ساحت پروردگار میبیند و در باره خلقت به حکم ضرورت و بداهت توحید افعالی را
معتقد است و هرگز نمیتواند از نظر لجاج در باره خصوص آفرینش شریکی براي ساحت پروردگار پندارد اگر بشر بخواهد عناد
ورزد و حکم خرد را نقض کند میتواند در باره تدبیر و پرورش پارهاي از پدیدهها مخلوقی را شریک پندارد و گروه بسیاري که بر
خلاف حکم خرد از طریقه عبودیت و سپاس منحرف شدهاند فقط در باره پرورش پارهاي از پدیدهها اظهار عناد نموده و خودسرانه
مخلوقی را زمامدار پرورش و تربیت پارهاي از موجودات پنداشتهاند.
عهد و پیمانی که پروردگار از بشر گرفته است آغاز آن عالم در صحنه شهود بوده و پیوسته آن عهد تأکید و تجدید میشود و اگر
قرار داد در آن صحنه را فراموش نموده پیوسته حکم خرد و دعوت پیامبران و تهدید آنها نیز یادآوري و تجدید عهد است و از
جمله حاجات ذاتی بشر که در خود مییابد و پیوسته او را فقر و حاجت فرا گرفته و به آستانه اظهار عجز و حاجت به پیشگاه
صفحه 188 از 218
آفریدگار میکشاند و همچنین نعمتها که از هر سو به وي رو میآورد و هر لحظه که بشر به آفرینش و غرض از خلقت خود به نظر
عبرت بنگرد تذکر و زنگ خطري است که پیمان و قرار داد آن صحنه را تجدید مینماید.
، ص: 375
روایات .... ص : 375
1) کافی در ذیل آیه فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَ ذَّبُوا مِنْ قَبْلُ از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند: )
خداوند خلایق را دو طایفه آفریده یکی اصحاب یمین و اهل بهشت و دیگري اصحاب شمال و اهل جهنم سپس آنها را در ظلّ و
سایه یعنی در عالم ذرّ جمع و ایجاد فرمود.
راوي به حضورش عرض کرد: مراد از ظلّ چیست؟ فرمود: آیا سایه خود را در آفتاب نمیبینی چیزي هست و حال آنکه چیزي
نیست بعد براي هدایت خلایق و دعوت به سوي خداشناسی پیغمبرانی براي آنها فرستاد تا بوجود خداوند یگانه اقرار نمایند. چنانکه
میفرماید:
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ پس بعضی از مردم اقرار نمودند و عدّهاي انکار کردند سپس آنها را به ولایت ما اهل بیت
دعوت کردند و گروهی اقرار به ولایت نموده و به خدا قسم کسی ولایت ما را انکار ننمود مگر آنکه مبغوض خدا شد و از طایفه
اصحاب شمال گردید و این معنی آیه که فرمود: فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ و کسانی که در عالم ذرّ اقرار نکردند هرگز در
دنیا ایمان نمیآورند. و این حدیث را عیاشی نیز عینا روایت نموده است.
2) کافی ذیل آیه و ما وجدنا لأکثرهم من عهد از حسین بن حکم روایت کرده که وي گفت: نامهاي حضور حضرت موسی بن )
جعفر علیهما السّلام نوشته و حضورش عرض کردم: من در شک هستم همانطور که حضرت ابراهیم گفته: ربّ ارنی کیف تحیی
الموتی منهم میل دارم چیزي به من نشان بدهید. آن حضرت در جواب نامه مرقوم داشته بودند: که حضرت ابراهیم مرد مؤمنی بود و
میخواست ایمانش زیادتر شود و تو شخصی شاکی هستی ، ص: 376
و در مردم شک کننده خیر و خوبی نیست و نیز نوشته بودند شک در صورتی است که یقین نباشد و همین که یقین حاصل گردید
شک جایز نیست و خداوند میفرماید:
وَ ما وَجَ دْنا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ تا آخر آیه مرقوم فرموده بودند، سپس نوشته بودند که این آیه در حق اشخاصی که شک میکنند
نازل شده.
3) عیاشی از ابی ذر غفاري روایت کرده گفت: به خدا قسم پیغمبر فرموده تصدیق نکرده کسی به عهدي که خداوند در عالم ذرّ از )
او گرفته و وفاي به آن عهد ننموده جز اهل بیت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و اندکی از شیعیان آنها و این آیه را تلاوت
فرمود.
، ص: 377
تجزیه و ترکیب .... ص : 377
1) قوله تعالی: وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَۀٍ مِنْ نَبِیٍّ ... )
کلمه یضرعون در اصل یتضرعون بوده سپس تاء تفعّل آن به ضاد مبدّل شده و ضاء به ضاد ادغام گردید و به این صورت در آمده
است. و کلمه بغتۀ در آیه بعد صفت است براي مصدر محذوف که کلمه اخذة باشد و جایز است حال باشد و به این صورت در
صفحه 189 از 218
آید: مبتاغین.
2) قوله تعالی: أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُري ... )
کلمه أ فامن استفهام و فاء آن عاطفه است. کلمه بیاتا بنابر اینکه ظرف باشد براي کلمه یأتیهم منصوب است و کلمه ان که در ان لو
نشاء میباشد مخفّفه از مثقّله است اسم آن: ضمیر شأنی میباشد که محذوف است و جمله بعد از کلمه لو: خبر آن میباشد و کلمه
تلک القري در آیه بعد. تلک مبتداء و کلمه القري عطف بیان و جمله نقصّ خبر آن است و من در کلمه من عهد زائده و کلمه عهد
مفعول کلمه وجدنا و کلمه لاکثرهم متعلق به محذوف و حال است براي کلمه عهد. کلمه ان که در و ان وجدنا میباشد مخفّفه از
مثقله و در اصل انا وجدنا بوده است کلمه لفاسقین مفعول دوم وجدنا است و لام بر سر آن داخل شده تا بین ان مخفّفه و ان نافیه
فرق بگذارد.
، ص: